ذهن شیشه ای
ذهن شیشه ای
دانشمندی آزمایش جالبی انجام داد. او آکواریومی شیشهای ساخت و با دیواری شیشهای آن را دو قسمت کرد. در یک قسمت ماهی بزرگی انداخت و در قسمت دیگر ماهی کوچکی که غذای مورد علاقه ی ماهی بزرگ بود انداخت. ماهی کوچک تنها غذای ماهی بزرگ بود و دانشمند به آن غذای دیگری نمی داد. او برای خوردن ماهی کوچک بارها و بارها به طرفش حمله کرد، اما هر بار به دیواری نامرئی می خورد. همان دیوار شیشهای که او را از غذای مورد علاقه اش جدا می کرد. بالاخره بعد از مدتی از حمله به ماهی کوچک منصرف شد. او باور کرده بود که رفتن به آن طرف اکواریوم و خوردن ماهی کوچک کاری غیر ممکن است .
دانشمند شیشه وسط را برداشت و راه ماهی بزرگ را باز کرد؛ اما ماهی بزرگ هرگز به ماهی کوچک حمله نکرد. او هرگز قدم به سمت دیگر اکواریوم نگذاشت و از گرسنگی مرد. میدانید چرا؟ آن دیوار شیشه ای دیگر وجود نداشت، اما ماهی بزرگ در ذهنش یک دیوار شیشه ای ساخته بود. یک دیوار که شکستنش از شکستن هر دیوار واقعی سخت تر بود؛ آن دیوار باور خودش بود. باورش به محدودیت. باورش به وجود دیوار. باورش به ناتوانی
بسیاری از ما نمی توانیم, چون مانند آن ماهی بزرگ باور کرده ایم که نمی توانیم. ولی ما که می خواهیم متفاوت باشیم, باور نمی توانیم را به باور می توانیم تغییر می دهیم. و آن وقت می توانیم. می توانیم هر غیر ممکنی را ممکن کنیم.
مرتضی محمدی نژاد
مرتضی محمدی نژاد در سال 1381 با تأسیس مجموعههای نسیمگستر و پیشتازان موفقیت، فعالیت خویش را در عرصه کارآفرینی آغاز نمود. اکنون وی مالک چندین برند برتر کشوری میباشد. از جمله آن ها میتوان به شرکت ها و مجموعههای آرمیتا، تیسا، آکو و ونوس نام برد.
سایر نوشته های مرتضی محمدی نژاد
دیدگاهتان را بنویسید